سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستان تو سه کسند و دشمنانت سه کس . امّا دوستان تو . دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن توست ، و دشمنانت : دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن توست . [نهج البلاغه]
 
جمعه 85 بهمن 13 , ساعت 3:51 عصر

من یه داستان کوچولو تعریف می کنم:
یه روزی یه عالمی که فقیه هم بوده یه کتابی رو میبینه با نام: من لا یحضره الطبیب[1]
و به این فکر میافته که کتابی بنویسه با عنوان : من لا یحضره الفقیه[2]
حالا من به این فکر افتادم واسه آینده ها یه کتاب بنویسیم: من لا یعرفه الفقیه[3]
این داستان رو فهمیدم؟
حرف جدیدی روی معلومات قبلیم اضافه کرد؟
یا وقتی که فقط بتونم با چیز هایی که تا بحال داشتم اون مطلب رو بسط بدم.
یا فقط بشنوم و سر و کله ام رو تکون بدم به نشانه فهمیدن.
یا فقط بشنوم
یا بشنویم و اصلا حواسمون نباشه؟ که مخاطب داره چی میگه!!!
حالا یه سوال دارم؟
ما نسبتمون به قرآن کدوم این هاست؟ گوش میدیم یا میشنویم یا می فهمیم و درش تدبر می کنیم؟


[1]  وقتی پزشک در دسترس تو نیست
[2]
 وقتی فقیه در دسترس تو نیست
[3]
 وقتی فقیه را نمی شناسی از غیر فقیه



لیست کل یادداشت های این وبلاگ